معنی فارسی indicium
B2 /ɪnˈdɪsɪəm/شواهد یا علامتی که نشاندهنده یک حقیقت یا وضعیت خاص باشد.
A sign or indication, especially of something that exists or will happen.
- noun
noun
معنی(noun):
An indication; a sign.
example
معنی(example):
شواهدی از گناه او در صحنه پیدا شد.
مثال:
An indicium of his guilt was found at the scene.
معنی(example):
آن شواهد به مظنونی دیگر اشاره داشت.
مثال:
The indicium pointed towards a different suspect.
معنی فارسی کلمه indicium
:
شواهد یا علامتی که نشاندهنده یک حقیقت یا وضعیت خاص باشد.