معنی فارسی indicolites
B2نوعی کانی آبی رنگ که معمولاً در جواهرات استفاده می‌شود.
A variety of tourmaline that is blue in color, often used in jewelry.
- noun
noun
معنی(noun):
An indigo-blue variety of tourmaline
example
معنی(example):
ایندیکولیت‌ها به خاطر رنگ آبی زنده‌شان شناخته شده‌اند.
مثال:
Indicolites are known for their vibrant blue color.
معنی(example):
او انواع مختلفی از ایندیکولیت‌ها را برای نمایشگاهش جمع‌آوری کرد.
مثال:
She collected various types of indicolites for her exhibit.
معنی فارسی کلمه indicolites
:
نوعی کانی آبی رنگ که معمولاً در جواهرات استفاده می‌شود.
