معنی فارسی indiferous
B1بیتفاوت، عدم توجه یا نداشتن احساس نسبت به موضوعی.
Showing no concern or interest.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درخت به آب و هوای سخت بیتفاوت بود.
مثال:
The tree was indiferous to the harsh weather.
معنی(example):
او در طول مشاجرات بیتفاوت باقی ماند.
مثال:
He remained indiferous during the arguments.
معنی فارسی کلمه indiferous
:بیتفاوت، عدم توجه یا نداشتن احساس نسبت به موضوعی.