معنی فارسی indifferentness
B2وضعیت یا کیفیت بیتفاوت بودن، نداشتن احساس یا علاقه.
The quality of being indifferent; lack of interest or concern.
- NOUN
example
معنی(example):
بیتفاوتی گاهی اوقات بهعنوان سردی تلقی میشود.
مثال:
Indifferentness can sometimes be perceived as coldness.
معنی(example):
بیتفاوتی او نسبت به وضعیت دوستانش را متعجب کرد.
مثال:
Her indifferentness towards the situation surprised her friends.
معنی فارسی کلمه indifferentness
:
وضعیت یا کیفیت بیتفاوت بودن، نداشتن احساس یا علاقه.