معنی فارسی indifferently

B1

به‌طور بی‌تفاوتانه، بدون نشان دادن علاقه یا احساس.

In a manner that shows no interest, concern, or sympathy.

example
معنی(example):

او به همه به‌طور بی‌تفاوتی رفتار می‌کرد، مهم نبود که چه وضعیتی دارند.

مثال:

She treated everyone indifferently, no matter their status.

معنی(example):

او به ستایش‌هایی که دریافت کرد، به‌طور بی‌تفاوتی پاسخ داد.

مثال:

He responded indifferently to the praise he received.

معنی فارسی کلمه indifferently

: معنی indifferently به فارسی

به‌طور بی‌تفاوتانه، بدون نشان دادن علاقه یا احساس.