معنی فارسی indigestion

B2

وضعیتی پزشکی که در آن فرد نمی‌تواند غذا را به درستی هضم کند.

Discomfort in the stomach associated with difficulty in digesting food.

noun
معنی(noun):

A condition of heartburn, nausea, etc. most often caused by eating too quickly.

example
معنی(example):

من بعد از خوردن غذا دچار سوء هاضمه شدم.

مثال:

I have indigestion after eating.

معنی(example):

سوء هاضمه می‌تواند ناخوشایند باشد.

مثال:

Indigestion can be uncomfortable.

معنی فارسی کلمه indigestion

: معنی indigestion به فارسی

وضعیتی پزشکی که در آن فرد نمی‌تواند غذا را به درستی هضم کند.