معنی فارسی indignantly

B2

به صورت معترض و با احساس ظلم و بی‌احترامی.

In a manner that shows anger or annoyance at something perceived as unfair.

adverb
معنی(adverb):

In an indignant manner

example
معنی(example):

او وقتی متهم شد به تندی پاسخ داد.

مثال:

She responded indignantly when accused.

معنی(example):

او با اعتراض به رفتار ناعادلانه پاسخ منفی داد.

مثال:

He indignantly refused to accept the unfair treatment.

معنی فارسی کلمه indignantly

: معنی indignantly به فارسی

به صورت معترض و با احساس ظلم و بی‌احترامی.