معنی فارسی indirecting
B1عملیه‌ای که منجر به عدم هدایت یا گزارش مستقیم اطلاعات یا مسئولیت‌ها میشود.
The process of directing indirectly; passing on information or responsibilities in a non-direct way.
- VERB
example
معنی(example):
غیرمستقیم کردن مسئولیت‌ها پروژه را به هم ریخت.
مثال:
The indirecting of responsibilities made the project chaotic.
معنی(example):
غیرمستقیم کردن جریان اطلاعات می‌تواند به سو تفاهم‌ها منجر شود.
مثال:
Indirecting the information flow can lead to misunderstandings.
معنی فارسی کلمه indirecting
:عملیه‌ای که منجر به عدم هدایت یا گزارش مستقیم اطلاعات یا مسئولیت‌ها میشود.
