معنی فارسی indivision

B1

وضیعتی که در آن هیچ بخشی از چیزی تقسیم نمی‌شود و به صورت یکپارچه باقی می‌ماند.

The state or quality of being undivided or kept together.

example
معنی(example):

عدم تقسیم معمولاً منجر به شراکت‌های قوی‌تر می‌شود.

مثال:

Indivision often results in stronger partnerships.

معنی(example):

عدم تقسیم منابع می‌تواند به نتایج بهتری منجر شود.

مثال:

The indivision of resources can lead to better outcomes.

معنی فارسی کلمه indivision

: معنی indivision به فارسی

وضیعتی که در آن هیچ بخشی از چیزی تقسیم نمی‌شود و به صورت یکپارچه باقی می‌ماند.