معنی فارسی indwells

B2

وجود داشتن یا ساکن بودن چیزی یا احساسی در درون شخص یا یک مکان.

To reside or exist within someone or something.

verb
معنی(verb):

To exist within, especially as a spirit or driving force.

example
معنی(example):

احساس امید در بسیاری از مردم وجود دارد.

مثال:

The feeling of hope indwells in many people.

معنی(example):

شادی معمولاً در درون ما وجود دارد، حتی در زمان‌های دشوار.

مثال:

Joy often indwells within us, even in difficult times.

معنی فارسی کلمه indwells

: معنی indwells به فارسی

وجود داشتن یا ساکن بودن چیزی یا احساسی در درون شخص یا یک مکان.