معنی فارسی ineffectibly
B1به شکلی که تاثیرگذار نیست، در حالتی که اثرگذاری وجود ندارد.
In a manner that does not produce a desired effect.
- ADVERB
example
معنی(example):
او میدانست که او بهطور غیرموثر با هر ایده جدیدی مخالف خواهد بود.
مثال:
She knew he would ineffectibly resist any new ideas.
معنی(example):
استدلالهای او به طور غیرموثر در بحث مانع پیشرفت بود.
مثال:
His arguments were ineffectibly preventing progress in the discussion.
معنی فارسی کلمه ineffectibly
:
به شکلی که تاثیرگذار نیست، در حالتی که اثرگذاری وجود ندارد.