معنی فارسی inequilibrium
B2وضعیتی که در آن تعادل طبیعی یا متوازن وجود ندارد.
A state of imbalance or lack of equilibrium in a system or environment.
- NOUN
example
معنی(example):
اکوسیستم پس از خشکسالی در حالت عدم تعادل قرار داشت.
مثال:
The ecosystem was in a state of inequilibrium after the drought.
معنی(example):
بازار زمانی دچار عدم تعادل میشود که عرضه با تقاضا مطابقت نداشته باشد.
مثال:
The market experiences inequilibrium when supply does not meet demand.
معنی فارسی کلمه inequilibrium
:
وضعیتی که در آن تعادل طبیعی یا متوازن وجود ندارد.