معنی فارسی inermous

B1

حالت یا ویژگی بدون تیغ و خار، بدون زخم یا آسیب.

Lacking spines or thorns.

example
معنی(example):

خلقت بدون آهنگ به آرامی در چمن‌ها حرکت می‌کرد.

مثال:

The inermous creature moved silently through the grass.

معنی(example):

بدون آهنگ بودن یعنی اینکه هیچ خاری یا سوزنی ندارد.

مثال:

Being inermous means having no thorns or prickles.

معنی فارسی کلمه inermous

: معنی inermous به فارسی

حالت یا ویژگی بدون تیغ و خار، بدون زخم یا آسیب.