معنی فارسی inexpectedly
B1بهطور غیرمنتظره و ناگهانی.
In a manner that is not expected.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور غیرمنتظرهای رسید و همه را غافلگیر کرد.
مثال:
She arrived inexpectedly, catching everyone off guard.
معنی(example):
به طور غیرمنتظره، باران درست زمانی که در حال برگزاری پیکنیک بودیم شروع شد.
مثال:
Inexpectedly, the rain started just as we began our picnic.
معنی فارسی کلمه inexpectedly
:
بهطور غیرمنتظره و ناگهانی.