معنی فارسی inexplicableness
B2غیرقابل توضیح بودن به معنی حالتی است که در آن چیزی برای توجیه یا توضیح ارائه نشده باشد.
The state of being inexplicable.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرقابل توضیح بودن این رویداد همه را بیزبان گذاشت.
مثال:
The inexplicableness of the event left everyone speechless.
معنی(example):
غیرقابل توضیح بودن او توجه زیادی را در رسانهها جلب کرد.
مثال:
His inexplicableness gained him much attention in the media.
معنی فارسی کلمه inexplicableness
:
غیرقابل توضیح بودن به معنی حالتی است که در آن چیزی برای توجیه یا توضیح ارائه نشده باشد.