معنی فارسی inexpugnably

C1

به شیوه‌ای که نمی‌توان آن را شکست داد یا نفوذ کرد.

In a manner that cannot be overcome or defeated.

example
معنی(example):

قلعه به طور غیرقابل تسخیر در برابر مهاجمان ایستاد.

مثال:

The fortress stood inexpugnably against the invaders.

معنی(example):

او به طور غیرقابل تسخیر در باورهایش مطمئن بود.

مثال:

He was inexpugnably confident in his beliefs.

معنی فارسی کلمه inexpugnably

: معنی inexpugnably به فارسی

به شیوه‌ای که نمی‌توان آن را شکست داد یا نفوذ کرد.