معنی فارسی infang
B2اینفنگ به معنای حق و اختیاری است که به کسی داده میشود تا بر جنایات خاصی کنترل داشته باشد.
The right or privilege of a lord to have jurisdiction over certain crimes on his land.
- NOUN
example
معنی(example):
پادشاه حق اینفنگ را بر زمینش به او اعطا کرد.
مثال:
The lord granted him the right of infang over his land.
معنی(example):
اینفنگ یک امتیاز بود که اجازه کنترل بر برخی از جنایات را میداد.
مثال:
Infang was a privilege giving authority over certain felonies.
معنی فارسی کلمه infang
:
اینفنگ به معنای حق و اختیاری است که به کسی داده میشود تا بر جنایات خاصی کنترل داشته باشد.