معنی فارسی infant prodigy
B2نوزادی که در سالهای آغازین زندگی تواناییهای غیرمعمولی از خود نشان میدهد.
A child of very young age with extraordinary talent.
- NOUN
example
معنی(example):
یک نوزاد نابغه میتواند در سن بسیار کم پیانو بنوازد.
مثال:
An infant prodigy can play piano at a very young age.
معنی(example):
این کودک به عنوان یک نوزاد نابغه شناخته شد.
مثال:
The child was recognized as an infant prodigy.
معنی فارسی کلمه infant prodigy
:
نوزادی که در سالهای آغازین زندگی تواناییهای غیرمعمولی از خود نشان میدهد.