معنی فارسی infantry

B2 /ˈɪnfəntɹi/

پیاده نظام، بخشی از نیروهای مسلح که با پیاده روی و مبارزه در زمین عمل می‌کنند.

A military branch that fights on foot.

noun

معنی(noun):

Soldiers who fight on foot (on land), as opposed to cavalry and other mounted units, regardless of external transport (e.g. airborne).

معنی(noun):

The part of an army consisting of infantry soldiers, especially opposed to mounted and technical troops

معنی(noun):

A regiment of infantry

example

معنی(example):

پیاده نظام برای نبرد زمینی آموزش داده می‌شود.

مثال:

The infantry is trained for ground combat.

معنی(example):

او در طول جنگ در پیاده نظام خدمت کرد.

مثال:

He served in the infantry during the war.

معنی فارسی کلمه infantry

پیاده نظام، بخشی از نیروهای مسلح که با پیاده روی و مبارزه در زمین عمل می‌کنند.