معنی فارسی infeasibleness
B2ویژگی یا حالتی که نشاندهندهٔ امکانپذیر نبودن یک مورد است.
The quality of being infeasible or impractical.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم امکانپذیری طرح منجر به ترک آن در نهایت شد.
مثال:
The infeasibleness of the plan led to its eventual abandonment.
معنی(example):
شناسایی عدم امکانپذیری برخی ایدهها میتواند به بهبود روند تصمیمگیری کمک کند.
مثال:
Recognizing the infeasibleness of certain ideas can help streamline decision-making.
معنی فارسی کلمه infeasibleness
:
ویژگی یا حالتی که نشاندهندهٔ امکانپذیر نبودن یک مورد است.