معنی فارسی infectant

B1

ماده‌ای که قادر به ایجاد عفونت یا بیماری است.

A substance that causes infection.

example
معنی(example):

یک ماده عفونت‌زا می‌تواند برای کشتن باکتری‌های مضر استفاده شود.

مثال:

An infectant can be used to kill harmful bacteria.

معنی(example):

ماده ضدعفونی‌کننده به عنوان یک عفونت‌زا در سطوح عمل می‌کند.

مثال:

The disinfectant acts as an infectant on surfaces.

معنی فارسی کلمه infectant

: معنی infectant به فارسی

ماده‌ای که قادر به ایجاد عفونت یا بیماری است.