معنی فارسی infecter

B1

کسی یا چیزی که باعث ایجاد عفونت می‌شود.

One who infects; an agent that causes infection.

example
معنی(example):

مسبب عفونت مسئول گسترش بیماری است.

مثال:

The infecter is responsible for spreading the disease.

معنی(example):

یک عفونت‌زا می‌تواند یک شخص یا یک شی باشد.

مثال:

An infecter can be a person or an object.

معنی فارسی کلمه infecter

: معنی infecter به فارسی

کسی یا چیزی که باعث ایجاد عفونت می‌شود.