معنی فارسی infections

B2

وضعیتی که در آن میکروب‌ها به بدن حمله می‌کنند و باعث ایجاد بیماری می‌شوند.

A condition in which harmful microorganisms invade the body and cause illness.

noun
معنی(noun):

The act or process of infecting.

معنی(noun):

An uncontrolled growth of harmful microorganisms in a host.

example
معنی(example):

شستن منظم دست‌ها می‌تواند به جلوگیری از عفونت‌ها کمک کند.

مثال:

Washing your hands regularly can help prevent infections.

معنی(example):

پزشکان عفونت‌ها را به دقت تحت نظر دارند تا از درمان صحیح اطمینان حاصل شود.

مثال:

Doctors monitor infections closely to ensure proper treatment.

معنی فارسی کلمه infections

: معنی infections به فارسی

وضعیتی که در آن میکروب‌ها به بدن حمله می‌کنند و باعث ایجاد بیماری می‌شوند.