معنی فارسی infecundity
B2ناباروری یا عدم توانایی در تولید مثل.
The state of being unable to produce offspring; infertility.
- NOUN
example
معنی(example):
ناباروری میتواند بر انتخابهای زندگی یک زن تأثیر بگذارد.
مثال:
Infecundity can impact a woman's life choices.
معنی(example):
این مطالعه بر علل ناباروری در میان زوجها تمرکز داشت.
مثال:
The study focused on the causes of infecundity among couples.
معنی فارسی کلمه infecundity
:
ناباروری یا عدم توانایی در تولید مثل.