معنی فارسی infeoffed

B1

شکل گذشته فعل infeoff، به معنای اعطای زمین به دیگران.

Past tense of infeoff, referring to the action of granting land or property.

example
معنی(example):

او پس از سال‌ها وفاداری به اراضی اعطا شد.

مثال:

He was infeoffed to the estate after years of loyalty.

معنی(example):

زمانی که آنها به زمین اعطا شدند، شروع به مدیریت آن کردند.

مثال:

Once they were infeoffed, they began to manage the land.

معنی فارسی کلمه infeoffed

: معنی infeoffed به فارسی

شکل گذشته فعل infeoff، به معنای اعطای زمین به دیگران.