معنی فارسی inferably

B1

به‌گونه‌ای که بتوان از آن نتیجه‌گیری کرد، به طوری که به وضوح قابل استنباط باشد.

In a way that allows a conclusion to be drawn.

example
معنی(example):

شما می‌توانید به‌طور استنباطی نتایج را از داده‌ها نتیجه‌گیری کنید.

مثال:

You can inferably conclude the results from the data.

معنی(example):

عملکرد او به‌طور استنباطی با تصمیمات قبلی‌اش مرتبط بود.

مثال:

Her actions were inferably linked to her earlier decisions.

معنی فارسی کلمه inferably

: معنی inferably به فارسی

به‌گونه‌ای که بتوان از آن نتیجه‌گیری کرد، به طوری که به وضوح قابل استنباط باشد.