معنی فارسی infilled
B1حالت یا شرایطی که در آن فضاهای خالی با مواد یا ساختارها پر شده است.
The state of being filled in, especially with a material designed to add value or functionality.
- verb
verb
معنی(verb):
To fill in a space, hole or gap.
معنی(verb):
To rededicate land in an urban environment to new construction.
example
معنی(example):
دیوارها با مواد عایق پر شده بودند.
مثال:
The walls were infilled with insulation material.
معنی(example):
نواحی پر شده، کارایی انرژی ساختمان را بهبود بخشید.
مثال:
The infilled areas improved the building’s energy efficiency.
معنی فارسی کلمه infilled
:
حالت یا شرایطی که در آن فضاهای خالی با مواد یا ساختارها پر شده است.
