معنی فارسی infiltering

B1

عملیات نفوذ، عملی که مدت زمان می‌برد تا آلاینده‌ها از مسیرهای گفته شده خارج شوند.

The process of filtering or sifting through, often to remove unwanted elements.

example
معنی(example):

نفوذ به تدریج با جمع آوری آلودگی‌ها در یک سیستم انجام می‌شود.

مثال:

Infiltering involves the gradual catching of contaminants in a system.

معنی(example):

فرایند نفوذ چندین ساعت طول کشید تا اطمینان حاصل شود که پاکیزگی وجود دارد.

مثال:

The infiltering process took several hours to ensure cleanliness.

معنی فارسی کلمه infiltering

: معنی infiltering به فارسی

عملیات نفوذ، عملی که مدت زمان می‌برد تا آلاینده‌ها از مسیرهای گفته شده خارج شوند.