معنی فارسی infixed
B1اینفیکس به کلماتی اشاره دارد که در آن یک اینفیکس بین دیگر اجزای کلمه قرار میگیرد.
Referring to a word that has an infix in its structure.
- verb
verb
معنی(verb):
To set; to fasten or fix by piercing or thrusting in.
مثال:
to infix a sting, spear, or dart
معنی(verb):
To instill.
معنی(verb):
To insert a morpheme inside an existing word.
example
معنی(example):
اصطلاح «اینفیکس» به کلماتی اطلاق میشود که در ساختار خود از اینفیکس استفاده میکنند.
مثال:
The term 'infixed' applies to words where an infix is used within its structure.
معنی(example):
برخی از زبانها اشکال اینفیکس شده از افعال را برای تغییر معنی دارند.
مثال:
Some languages have infixed forms of verbs to modify meaning.
معنی فارسی کلمه infixed
:
اینفیکس به کلماتی اشاره دارد که در آن یک اینفیکس بین دیگر اجزای کلمه قرار میگیرد.