معنی فارسی inflamedness

B2

وضعیتی که در آن قسمتی از بدن به دلیل عفونت یا آسیب دچار التهاب و ورم می‌شود.

The condition of being inflamed, particularly in relation to an injury or infection.

example
معنی(example):

افزایش التهاب زخم پزشک را نگران کرد.

مثال:

The inflamedness of the wound concerned the doctor.

معنی(example):

التهاب می‌تواند نشان‌دهنده یک عفونت زمینه‌ای باشد.

مثال:

Inflamedness can indicate an underlying infection.

معنی فارسی کلمه inflamedness

: معنی inflamedness به فارسی

وضعیتی که در آن قسمتی از بدن به دلیل عفونت یا آسیب دچار التهاب و ورم می‌شود.