معنی فارسی inflator
B1تجهیزی که هوا یا گاز را به یک جسم میفرستد تا آن را پر کند.
A device that fills an object with air or gas.
- NOUN
example
معنی(example):
تجهیز پرکننده به سرعت تشک هوا را پر کرد.
مثال:
The inflator quickly filled the air mattress.
معنی(example):
او از پرکننده برای باد کردن بادکنک قبل از مهمانی استفاده کرد.
مثال:
He used the inflator for the balloon before the party.
معنی فارسی کلمه inflator
:تجهیزی که هوا یا گاز را به یک جسم میفرستد تا آن را پر کند.