معنی فارسی informatory
B2آموزنده، به معنای انتقال اطلاعات و آگاهی.
Conveying information; educating.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Providing or communicating information.
مثال:
I learned much from what she said: it was a very informatory speech.
example
معنی(example):
این گزارش در مورد مسائل بهداشتی بسیار آموزنده است.
مثال:
The report is very informatory about health issues.
معنی(example):
من مقاله را خیلی آموزنده یافتم.
مثال:
I found the article to be quite informatory.
معنی فارسی کلمه informatory
:
آموزنده، به معنای انتقال اطلاعات و آگاهی.
