معنی فارسی infracelestial

B1

قید یا اصطلاحی مرتبط با منطقه‌ای که در زیر نقاط آسمانی قرار دارد.

Pertaining to areas or coordinates located beneath celestial points.

example
معنی(example):

نجوم‌دانان برای نقشه‌برداری از ستاره‌ها، مختصات اینفراسلیستی را مطالعه می‌کنند.

مثال:

Astronomers study the infracelestial coordinates to map the stars.

معنی(example):

پرسپکتیو اینفراسلیستی نمای منحصر به فردی از جهان ارائه می‌دهد.

مثال:

The infracelestial perspective offers a unique view of the universe.

معنی فارسی کلمه infracelestial

: معنی infracelestial به فارسی

قید یا اصطلاحی مرتبط با منطقه‌ای که در زیر نقاط آسمانی قرار دارد.