معنی فارسی infracentral
B1مربوط به ناحیهای که زیر بخش مرکزی قرار دارد.
Relating to an area situated below the central part.
- OTHER
example
معنی(example):
موقعیت اینفراسنترال کنترلها امکان دسترسی بهتر را فراهم میکند.
مثال:
The infracentral positioning of the controls allows for better accessibility.
معنی(example):
آنها دریافتند که ناحیه اینفراسنترال برای عملکرد حیاتی است.
مثال:
They found the infracentral area to be crucial for the function.
معنی فارسی کلمه infracentral
:
مربوط به ناحیهای که زیر بخش مرکزی قرار دارد.