معنی فارسی infringible
C1غیرقابل نقض، چیزی که نمیتوان آن را نقض کرد.
Not able to be infringed upon; inviolable.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برخی حقوق غیرقابل نقض محسوب میشوند و نمیتوان آنها را نقض کرد.
مثال:
Some rights are considered infringeable and cannot be violated.
معنی(example):
قانون اساسی آزادیهای غیرقابل نقض را تضمین میکند.
مثال:
The constitution guarantees infringeable freedoms.
معنی فارسی کلمه infringible
:غیرقابل نقض، چیزی که نمیتوان آن را نقض کرد.