معنی فارسی ingerminate
B2عملیهای که در آن بذرها شروع به رشد و جوانه زدن میکنند.
To begin to grow; to sprout or germinate.
- VERB
example
معنی(example):
تخمها زمانی که شرایط مناسب داشته باشند، جوانه خواهند زد.
مثال:
The seeds will ingerminate when given proper conditions.
معنی(example):
در کلاس علوم، یاد گرفتیم که چگونه گیاهان جوانه میزنند.
مثال:
In science class, we learned how plants ingerminate.
معنی فارسی کلمه ingerminate
:عملیهای که در آن بذرها شروع به رشد و جوانه زدن میکنند.