معنی فارسی inglobate
B2به معنای فرایند یا حالت درهمراندهشدن یا بلعیدهشدن.
Refers to the state of being globular or spherical; added into a structure.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار ایگلوباته مولکول به آن کمک میکند تا به طور مؤثرتری عمل کند.
مثال:
The inglobate structure of the molecule helps it function more effectively.
معنی(example):
دانشمندان ساختارهای ایگلوباته را در سیستمهای بیولوژیکی مختلف مطالعه میکنند.
مثال:
Scientists study inglobate formations in various biological systems.
معنی فارسی کلمه inglobate
:به معنای فرایند یا حالت درهمراندهشدن یا بلعیدهشدن.