معنی فارسی inglobing
B2عمل بلعیده شدن یا ادغام چیزها در یکدیگر.
The act of enclosing or incorporating various elements into a unified whole.
- VERB
example
معنی(example):
ادغام ایدههای جدید میتواند خلاقیت را در بحثها افزایش دهد.
مثال:
Inglobing new ideas can enhance creativity in discussions.
معنی(example):
فرایند ادغام ایدهها در کارهای گروهی ضروری است.
مثال:
The process of inglobe ideas is essential in collaborative work.
معنی فارسی کلمه inglobing
:عمل بلعیده شدن یا ادغام چیزها در یکدیگر.