معنی فارسی ingrains
B1نهادینه‌کردن یا جذب کردن، به معنی ورود مفاهیم یا عادات به یک رفتار یا عمل به‌طور عمیق.
To embed or establish firmly, typically within a person's behavior or practices.
- verb
verb
معنی(verb):
To dye with a fast or lasting colour.
معنی(verb):
To make (something) deeply part of something else.
مثال:
The dirt was deeply ingrained in the carpet.
example
معنی(example):
طراح سبک شخصی خود را در کارش می‌نویسد.
مثال:
The designer ingrains her personal style into her work.
معنی(example):
او عادات مثبت را در روال روزانه‌اش نهادینه می‌کند.
مثال:
He ingrains positive habits into his daily routine.
معنی فارسی کلمه ingrains
:
نهادینه‌کردن یا جذب کردن، به معنی ورود مفاهیم یا عادات به یک رفتار یا عمل به‌طور عمیق.
