معنی فارسی ingravidate

B1

تغییر یا تأثیر گذاشتن بر یک وضعیت یا وضعیت موجود، معمولاً به سمت بهتر شدن یا بدتر شدن.

To give weight to something or to affect its nature or state.

example
معنی(example):

این دارو ممکن است به مرور زمان بر سلامت بیمار تاثیر بگذارد.

مثال:

The medication may ingravidate the patient's health over time.

معنی(example):

دانشمندان در حال بررسی چگونگی تأثیر برخی مواد شیمیایی بر محیط زیست هستند.

مثال:

Scientists are studying how certain chemicals can ingravidate the environment.

معنی فارسی کلمه ingravidate

:

تغییر یا تأثیر گذاشتن بر یک وضعیت یا وضعیت موجود، معمولاً به سمت بهتر شدن یا بدتر شدن.