معنی فارسی ingrave

B1

حک کردن یا کنده‌کاری کردن روی سطحی.

To carve or engrave a design or letters onto a surface.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند نام‌های زوج را بر روی تابلو حک کنند.

مثال:

They decided to ingrave the couple's names on the plaque.

معنی(example):

او قصد دارد پیامی ویژه برای دوستش حک کند.

مثال:

He plans to ingrave a special message for his friend.

معنی فارسی کلمه ingrave

: معنی ingrave به فارسی

حک کردن یا کنده‌کاری کردن روی سطحی.