معنی فارسی inhibitory
B2مهاری، به معنای جلوگیری از عمل یا فعالیت است.
Relating to or causing inhibition; restraining or suppressing.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
That inhibits
مثال:
the inhibitory action of the pneumogastric on the respiratory center
معنی(adjective):
Of, or relating to an inhibitor.
example
معنی(example):
اثر مهاری دارو قابل توجه بود.
مثال:
The inhibitory effect of the drug was significant.
معنی(example):
سیگنالهای مهاری فعالیت نورونها را متوقف میکنند.
مثال:
Inhibitory signals stop the activity of neurons.
معنی فارسی کلمه inhibitory
:
مهاری، به معنای جلوگیری از عمل یا فعالیت است.
