معنی فارسی inlet
B2درگاهی که آب به آن وارد میشود، مانند دریاچه یا خلیج.
A narrow body of water between islands or leading to the sea.
- verb
verb
معنی(verb):
To let in; admit.
معنی(verb):
To insert; inlay.
example
معنی(example):
رودخانه به دریاچه میریزد.
مثال:
The river flows into the inlet.
معنی(example):
درگاه آرام بود و برای قایقسواری عالی بود.
مثال:
The inlet was calm and perfect for kayaking.
معنی فارسی کلمه inlet
:
درگاهی که آب به آن وارد میشود، مانند دریاچه یا خلیج.