معنی فارسی innocentest
B1معصومترین، بالاترین درجه از معصومیت میان دیگران.
The highest level of innocence compared to others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در میان آنها، او معصومترین کودک بود.
مثال:
Among them, he was the innocentest child.
معنی(example):
لبخند معصومترین او میتوانست دل هر کسی را برنده شود.
مثال:
Her innocentest smile could win anyone's heart.
معنی فارسی کلمه innocentest
:
معصومترین، بالاترین درجه از معصومیت میان دیگران.