معنی فارسی inoperation

B1

وضعیت یا حالتی که در آن چیزی به درستی کار نمی‌کند یا غیرفعال است.

The state of not being in operation or functioning.

example
معنی(example):

دستگاه به دلیل قطع برق در حالت غیرفعال بود.

مثال:

The machine was inoperation due to a power failure.

معنی(example):

غیرفعال بودن سیستم می‌تواند منجر به تأخیر در تولید شود.

مثال:

Inoperation of the system can lead to delays in production.

معنی فارسی کلمه inoperation

: معنی inoperation به فارسی

وضعیت یا حالتی که در آن چیزی به درستی کار نمی‌کند یا غیرفعال است.