معنی فارسی inostensibly

B2

به معنای وجود چیزی که به طور ظاهری و مشخص قابل مشاهده نیست.

In a manner that is not obvious or apparent.

example
معنی(example):

او به طور نامحسوس برای جمع‌آوری اطلاعات به جلسه حاضر شد.

مثال:

He inostensibly attended the meeting to gather information.

معنی(example):

حرکت دوستانه او در واقع نیت واقعی‌اش را پنهان کرد.

مثال:

Her inostensibly kind gesture hid her true intentions.

معنی فارسی کلمه inostensibly

:

به معنای وجود چیزی که به طور ظاهری و مشخص قابل مشاهده نیست.