معنی فارسی inquirant

B1

فردی که سوالات می‌پرسد یا درخواست اطلاعات می‌کند، به ویژه در زمینه‌های رسمی.

A person who makes inquiries or asks questions, especially in a formal setting.

example
معنی(example):

پرسشگر سوالات خود را برای هیئت ارائه داد.

مثال:

The inquirant presented their questions to the panel.

معنی(example):

هر پرسشگر باید درخواست خود را قبل از مهلت مقرر ارسال کند.

مثال:

Every inquirant must submit their application before the deadline.

معنی فارسی کلمه inquirant

:

فردی که سوالات می‌پرسد یا درخواست اطلاعات می‌کند، به ویژه در زمینه‌های رسمی.