معنی فارسی inquisitor general
B2شخصی که مسئولیت نظارت بر تحقیقات را در یک نهاد یا سازمان خاص بر عهده دارد.
The chief officer in charge of inquiries, often in a formal or governmental context.
- NOUN
example
معنی(example):
بازپرس کل بر تمامی تحقیقات نظارت میکند.
مثال:
The inquisitor general oversees all investigations.
معنی(example):
در زمینههای تاریخی، بازپرس کل قدرت زیادی داشت.
مثال:
In historical contexts, the inquisitor general had significant authority.
معنی فارسی کلمه inquisitor general
:
شخصی که مسئولیت نظارت بر تحقیقات را در یک نهاد یا سازمان خاص بر عهده دارد.