معنی فارسی inrub

B1

مالیدن یا کشیدن یک ماده بر روی سطحی.

To apply a substance by rubbing it onto a surface.

example
معنی(example):

شما باید کرم را بر روی ناحیه آسیب‌دیده بمالید.

مثال:

You should inrub the cream onto the affected area.

معنی(example):

برای بهبودی بهتر، مطمئن شوید که پماد را روزانه بمالید.

مثال:

To heal better, make sure to inrub the ointment daily.

معنی فارسی کلمه inrub

: معنی inrub به فارسی

مالیدن یا کشیدن یک ماده بر روی سطحی.