معنی فارسی inrunning
B1حرکتی پیوسته و سریع که در آن فرد به صورت مداوم میدود، معمولاً به سرعت و استقامت اشاره دارد.
The act of running continuously, particularly in sports or fitness.
- VERB
example
معنی(example):
او در دویدن ماراتن تخصص دارد.
مثال:
She specializes in running marathons inrunning.
معنی(example):
دویدن مداوم شامل حرکت مداوم و استقامت است.
مثال:
Inrunning involves continuous motion and stamina.
معنی فارسی کلمه inrunning
:
حرکتی پیوسته و سریع که در آن فرد به صورت مداوم میدود، معمولاً به سرعت و استقامت اشاره دارد.